نامه ی اول

بسم الله الرّحمن الرّحيم

خدا را حمد و سپاس فراوان که فرصتی کوتاه یافتم تا دعا و آرزویم برایتان را، برایتان بنویسم که: سلام الله تعالی علیکم و رحمته و برکاته.

برادران عزیزم، خواهران ارجمندم، فرزندان دلبندم! آنچه در دل دارم از اشتیاق وآمال و مسائل، با فرصتی که پیش آمده، نسبتی ندارد. چند جمله­ای انتخاب می­کنم آنهم اجمالی: در بلادی سخت ناسالم، از شرایط فراوان هدایت خلق، تنها به آرزویی ره یافتم. کوشش کم ارزشم مثمر ثمراتی ارجمند شد که شما عزیزانم هستید. امّا همچنانکه معایب خودم، عامل نرسیدن یکایک به رشد مقدور است، مشکلات بیشمار و غالباً پرفشار سالهای اخیر هم آفاتی فتنه‌آفرین بوده. درباره­ي آرزو و نگرانیم برای شما و نسبت به شما به شعر «باخه نه­مامه» که کاکه امین با اشعاری دیگر برایتان آورد، مراجعه کنید. امّا مسائل پیش آمده، نگرانیم را خیلی بیش از آنکه احتمال میرفت شدّت بخشید. متأسّفانه فرصت ندارم هم حسرتم را و هم تذکّراتم را بنویسم. پس اکتفا کنم به اینکه: ارزش هر یک از شما به خلوص نیّت تقویٰ آفرینتان است؛ و به مقدار مفید بودنتان برای مردم محروم و مظلوم و سرگردان جامعه­تان. و اگر از آن نیّت، بهره­ای لازم داشته باشید، هرگز منافذی در ذهن و قلب خود برای ورود وسوسه­های شیطان باز نمی­کنید تا اختلاف آراء و نظرهاتان­، به اختلاف جهات و تفرّق بینجامد. و اگر فردی، ناتمام بود و موجب شقاق، فرد دیگر که سالمتر باشد می­فهمد که «تحمّل» و حذر از جدل مرضیّ­تر است تا برخوردی که در نتیجه­ی آن، امکان خدمت به بندگان خدا کمتر گردد. در اوضاعی که اکنون شما گرفتار ودرگیر آن هستید، محبوبتر در نزد خدا تنها کسی یا کسانی است که به­خاطر رضای خدا با خدمت به دین و بندگانش، تحمّل و گذشتش بیشتر باشد حتّی نسبت به اشتباهات و خطاهای مسلّم دیگران؛ و برای کم ضرر شدن اشتباه­ها و خطاها، راه دعوت با حکمت و موعظه­ی حسنه پیماید؛ و خوشوقت و شاکر باشد از تنها کم­ضرر بودن غیر برای دین و خلق؛ هر چند از او بیگانه یا حتّی نسبت به او کینه­ورز باشد. چنان در اطرافم شرایط حضور نافراهم است که نمی­توانم جمله­های نوشته را بازخوانم و درست دریابم چه نوشته­ام فَأوصیکُم وَ إِیّایَ بِتَقوی اللهِ وَ الحَذَرَ مِن خِداعِ الهَوی وَ الشَّیطان (وَ خالِف النَّفسَ وَ الشَّیطانَ وَاعصِهِما و إِن هُما مَحَّضاکَ النُّصحَ فَاتَّهِمِ و . . .[۱]) .

قبل از اینکه با رحمت الهی همدیگر را ببینیم، مجموعه­ای از اشعار و نظم­های سه‌‌ـ‌ چهار سال اخیر را ـ‌که تعبیرهای کوتاه­اند از سخنان طولانی دلم با شما‌ـ برایتان فرستادم. شاید با رحمت الهی، مطرح شدن تدریجی آنها در جمع قلوب «زیغ زده»، عاملی باشد، برای رسیدن ـ ‌یا برگشتنتان‌ ـ ‌به آن صفایی که شما هم مانند من آرزویش دارید، یا اگر ـ‌ خدا ناکرده ‌ـ هواها و القاءات دشمن دیرین قسم خورده­مان، مجال آن اندازه را ندهد، بر کنترل احساسهای خود تا زمانی که به امید خدا همدیگر را ببینیم، تسلّط یابید. اگر تا این حدّ هم پیش نیاید، به خدایی که عليرغم همه­ی خطاهایم در نیّتم در خدمت به بندگانش زیغی نبوده، در آخرت آن روز نهانیها رو شوند، قبل از دشمنان معلوم سابق و لاحق، به شکایت از شما در حضور خدا و شاهد اوّلمان ـ صلوات الله وسلامه علیه و آله ـ خواهم پرداخت که چنان کردید که برای دین و امّتش کم­خیر گردید. وَ لاحَولَ وَ لاقوَّةَ إِلّا بِاللهِ العَلیِّ العَظیم.

 

برادر دلسوز و دلسوخته­تان: احمد

۵/۸/۶۷

کاکه هادی علاوه بر رسانیدن نامه، زحمت توضیحات را نیز به عهده دارد.

[۱]ـ قصيده‌ي برئيّه‌ امام بوصيري