ج ـ در دنیای پرپیچ و خم سیاست امروز، و پر از خطوط و رابطههای مرموز و تأثیرها و تأثّرهای مبهم، و غیره، اظهارنظر در اکثر مسايل سیاسی، برای ملتزم به موازین دین، بسیار دشوار است؛ و برای کسیکه وظیفهاش، اقتضا نمیکند، نامشروع. به جان همهتان، با اینکه من تکالیفی گستردهتر دارم، و تجربهای طولانیتر و دقیقتر هم، در بعضی از مسائل مورد توجّهِ هفتهها و ماهها و حتّی سالهايم، صورت مسأله را هم، نمیتوانم درست درک کنم، چه رسد به اینکه رأیی بدهم.
د ـ پس تکلیف مطمئنّ شما این است که : بهطور کلّی، از «سیاست» کنار کشید، گرچه ممکن است: اوّلاً روش و عادت چند ساله، ثانیاً حبّ حفظ، بلکه ازدیاد شهرتی که بهدست آوردهاید، و ثالثاً حرفهای دوستان و دشمنان، چنان انقطاعی را بسیار دشوار سازد. چون بهراستی «استعانه به صبر»، کاری است بزرگ و دشوار مگر برای آن «خاشعین» که با استحضار لحظهی «دیدار پروردگار خود» و زمان برگشت به سوی او، بر دشواریهای درون و بیرون، غلبه مییابند (وَ جَعَلنا اللهُ ـجَمیعاًـ مِن زُمرَتِهم). و حقّاً تحمّل صميمانهي اين تحوّل، ميتواند مصداقي باشد از امتثال امر «اُقتُلوا أنفُسَكُم». و برای امتحان خود، درجهی تصمیمگیریتان را، صمیمانه، ارزیابی کنید
قسمت از نامه ی دوم