نامه شش

 

بسم الله الرّحمن الرّحيم

اعضای محترم هیأت افتاء و شورای مدیریّت، برادران عزیزم! السّلام علیکم و رحمة ­الله و برکاته.

از مسائلی فراوان، که به نظر خودم، باید مورد توجّه شما و همه باشد؛ و از سؤالهایی که از طرف خواهران و برادران رسیده، چندتای لازم­تر و عمومی­تر را، برای بحث برمی­چینم؛ و این، در صلاحیّت شما است که: به شرایط و امکانات، توجّه کنید و؛ مقدّمترین را، در بین آنچه تاکنون مطرح شده؛ یا بعداً پیشنهاد می­شود، برگزینید. امّا مسائلی که در این نامه، تذکّر می­دهم، مهمّترین­اند و؛ اجرای آنها هم، وقت­گیر نیست (هر چند بعضی، بسیار سنگین، و مستلزم جهادی سخت است).

۱ـ درباره ­ی ترتیب مجموعه­های «إخاء اخلاقی»، با تشاور با صاحب­رأیان، و با یک­یک افراد هر مجموعه­ی مورد انتخاب، جدّی­تر اقدام کنید. لازم نیست: کارتان، در چند روز انجام شود؛ و اصلاً مقدور هم نیست. فعلاً تفهیم همان اندازه تکالیف سابق­الذّکر به همه، کافی است. به امّید هدایت و برکات الهی، توضیحات بیشتر، برای بعد، خصوصاً وقتی، برای شما یا هر یک از برادران و خواهران، سؤالی پیش آید.

۲ـ بیاد دارید که: درباره­ی «عرفیّاتِ» منطقه، و شیوه­ی اسلامی تغییر و اصلاح فاسدها و معیوب­ها، بحث فراوان داشته­ایم. و نیز شرح داده­ایم که: گاهی، بعضی از امور، مشمولِ «احکام ثانویّه» می­شوند و؛ حکمشان، موقّتاً عوض می­شود. و می­دانید که: تغییر و اصلاح، کاری است دشوار، که باید فردی یا افرادی که: «یُجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللهِ؛ و لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ»، خود را، «به رپه­ل» کنند، تا تدریجاً اذهان و قلوب مردم، از اسارت آن آداب و رسومِ ضدّ فطرت (که همه هم از آنها می‌نالند، مگر آنها که: «يُريدُونَ عُلُوّاً فی الاَرض»)، رهایی یابند؛ و دیگر، در ترک آن فرهنگیّات زیانبار، «لایَکُونَ عَلَی الْمُؤْمِنینَ حَرَجٌ». وَ طُوبیٰ لِلغُرَباء! يا خوا، خوا دوُعای: «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إماماً»مان، لیُ قه‌بوِلُ کاو؛ به­شمان له به­ش ئه­و غه­ريِب­گه­له­دُا بیُ. در سال­های پیش از انقلاب، این برادرتان، چون مقیّد «بد نامی!» نبودم، در مناسبت‌هایی که پیش می­آمد، بعضی از ناسالم­های عرف را، حذف یا اصلاح می­کردم؛ و می­دیدم که: تدریجاً «فشار و حرجِ» رها کردن نادرست‌ها و برگشتن به سوی موازین فطری اسلام، بر بعضی باشهامت، کم می­شود؛ و دیگران نیز کم­کم شهامت پیدا می­کنند. امّا اکنون می‌شنوم که: متأسّفانه، این فتره­ی پردردسر برای کردستان، همّت­ها را، از اعتنا به این مسائل برگردانده؛ و بعضی از زشت­ترین «محرّمات عمومی» با قباحت تمام، دوباره رواج یافته است!

خواهرانم برادرانم! اگر حالا خودم بیرون بودم، باز آماده بودم: پیه­ی این حرج­ها را «عملاً» به تن بمالم. امّا چون از میدان عمل دورم، ناچارم به تنها «گفتن و نوشتن» از دور اکتفا کنم؛ و حرج و مشقّت «به­رپه­لُ شدن» را، به گردن شما: ـ هم مسیرانم ـ بیندازم. دیگر لازم نمی­دانم: بعد از آن همه حرف­های گذشته در این زمینه، و بعد از ستایش­ها و بشارتهای فراوان قرآن و حدیث، مثلاً: تنها «ذلِکَ فَضْلُ اللهِ یُؤْتیهِ مَنْ یشاءُ» و«طُوبیٰ لِلْغُرَباء»، برای تشویق ـ شما آرزومندان پیروی از مکتب قرآن ـ به تحمّل «حرجِ» جهاد با مفاسد فرهنگ، باز بحث کنم.

یکی از این عرفیّات، «مراسم عزا» است که منکراتِ غالباً حرام رایج در آن، یکی ـ دوتا نیست. قبلاً این نکته­ی مهمّ را بگویم که: دائر کنندگان بدعت­ها و آداب زیانبار، معمولاً «مستکبران»اند و تأییدگرانشان. زیرا همیشه در صددند از هر حادثه­ای خوش یا ناخوش، برای «ماقوِلُ» شدنِ بیشتر استفاده کنند، از ترتیب دادن سفره­های رنگارنگ برای زنده­ها، تا ساختن و پیراستن «مقبره­های پر زرق و برق» برای مرده­ها (همانند: ساختن کاخ­ها، و سوار شدن در ماشین‌های چندین میلیونی و، پوشیدن لباس­های چندین هزار تومانی و امثال اینها). و مردم ظاهربین وکم‌مایه هم، کم کم، به تقلید از این «وذيشوِمه»ها می­افتند؛ تا بالاخره، فسادی، در جامعه، جزو فرهنگ می­شود (و عجیب­تر اینکه: برای پیشوایان بزرگوار دین هم ـ که تمام جهادشان، برای آزادسازی خلق فریب خورده، از زنجیرهای فرهنگ­های نکبت­بار استثماری بوده ـ این آداب ضدّ راه خودشان، بکار برده می­شود، مانند ساختن بارگاه­های سراسر تجمّل و زر و زیور، و مانند برگزاری مراسم چلّه و سالگرد، و امثال این­ها! که گاهی، پیشروان این بی­ادبی­ها، خود همان استثمارگران­اند، برای هم تثبیت و هم توجیه کاخ­ها و تجمّلات خودشان، و هم محبوب و محترم ساختن رنگ ­و روهای اشرافیّت در چشم و دل مسلمانان ـ مسلمانانی که به اقتضای بینش اسلامی­شان باید زرق و برق­های «ماقوِلُانه» را، لکّه­های رسوایی بر چهره­ی جامعه، و خود «ماقوِلُان» را، دشمنان بشریّت بدانند ـ ؛ و گاهی هم، مردم­اند، برای رقابت، یا مقابله­ی سطحیانه با اشرافیّت­های استکبارگران). این تذکّر، کافی است برای به خود آمدن آن­ها که می­خواهند: بنده­ی خدا باشند، نه «ارباب متفرّقه»؛ و راه خدا را، می‌پسندند نه راه «شیاطین الإنس» را.

امّا آنچه درباره­ی مراسم عزا، به حکم احکام اوّلیّه یا ثانویّه، واجب­الرّعایه است؛ و اکنون به یادم می­آید که تذکّر دهم، این اموراند (اگر مسائلی دیگر نیز باشد، خودتان، با استفتاء یا بدون آن، درباره­شان تصمیم بگیرید): «1»ـ اگر برای کسی، آسان باشد، بهتر است که: اصلاً برنامه­ی عادی زندگی را، به هم نزند. اگر نشد، اجازه دارد: حدّاکثر تا «سه روز»، برنامه­اش را به هم بزند؛ امّا نه با هفته یا چلّه یا سال، و نه با تغییر لباس (به رنگ سیاه یا هر رنگ تیره­ی دیگر که در زندگی عادیِ پیش از مصیبت، نپوشیده باشد) یا سایر محرّمات. «2»ـ صاحب عزا، حقّ ندارد برای غیر عائله، حتّی یک لیوان آب، مصرف کند (خبر دارید که: بسیاری، با مخارج عزا، واقعاً مصیبت‌زده می­شوند؛ مگر اشراف، که همیشه درصددند مناسبتی پیش آید تا با ثروت بادآورده­شان، خودنمایی کنند!). بهتر است: دیگران، برای عائله­ی عزابار، تا سه روز، خوراک تهیه کنند و؛ آنانرا، به خانه­ی خود ببرند. اگر بعضی از عزاباران، به خاطر ترس از عرف، توانائی انجام دادن مرتّب این برنامه را ندارند، از یک نوبت و دو نوبت غذا، شروع کنند؛ تا دیگران، اجرای وظیفه را، به حدّ مطلوب برسانند. «3»ـ برای هیچ مسلمانی جایز نیست: از این غذا بخورد، مگر تنها دو «عائله­ی بالفعلِ» میزبان و عزابار. «4»ـ بر مسلمانان تکلیف کفائی است که تمام امور میّت را تا تشییع و دفن، انجام دهند. در سایر برنامه­های رفتن به مزار، شرکت نکنید. اگر کسی، بدون عنوان­های رایج، و در غیر آن موعدها، و بدون اعلام، به زیارت قبور برود و؛ طبق موازین دین عمل کند، اشکالی نیست. امّا این روش برگزاری مراسم عزا در مساجد، اگر حالا، به دلیل ازدحامی بیش از گنجایش خانه­ها (در حالیکه این ازدحام­ها، غالباً غیر لازم، و حتّی ناپسند است)، ضروری می­باشد، باید چند شرط، کاملاً رعایت شود اوّل: ترک چای و سیگار و حتّی پذیرائی با آب. اگر غیر صاحبانعزا، در خارج اصل شبستان مسجد، آب آشامیدنی آماده کنند، مانعی نیست. دوّم: هنگامی که یک قاری قرآن، با صدای بلند، مشغول تلاوت است، همه، ساکت باشند؛ حتّی فاتحه نخوانند. فاصله­هائی باشد برای تسلیت و فاتحه و خداحافظی روندگان. در کردستان عراق، جایی غیر از خود مسجد، برای غیر عبادت، می­سازند با نام «چذقه خانه!» که اقدامی است بسیار پسندیده. در تهران هم، کنار بعضی مساجد، سالن­های مخصوص این قبیل مراسم، ساخته­اند. اگر کوشش شود که این «سنّت حسنه»، در جاهای دیگر هم، عملی شود، ثواب دارد. سوّم: این روش استکباریِ بالا و پایین نشستن و سایر امتیازات استکباری را، لااقّل، در مساجد، ترک و منع کنید. خبر از سنّت رسول محبوب ـ‌ص­ـ دارید. چهارم: می­دانید که: اسلام، با هر چه، مختصر نشانه­ای از امتیازات طبقاتی و آداب اشرافی داشته باشد، مخالف است. بنابراین، برنامه­ی ستایش از میّت و خانواده­اش را ـ‌که از همان امتیازات شرک­آلود است‌ـ ترک کنید؛ و به جای آن، سنّت اسلامی را زنده کنید که دعای مغفرت و رحمت است برای مرده و کسانش و همه­ی مسلمانان؛ و استفاده­ی با نیّت خالص است از موقعیّت، برای بیدارگری مردم (همانگونه که، اثر «تلقین» است، اگر به زبان مردم باشد)؛ و برای ترغیب به ترک بدعت­های زیانبار، و برگشتن به راه و روش فطرت پسند اسلام. «5»ـ در بعضی دهات، مرسوم است: تسلیت گویان، به عزاداران، کمک نقدی یا جنسی می­کنند؛ و فکر می­کنند: با این کمک، صرف غذا در خانه­ی میّت، برایشان، حلال می­شود. اوّلاً: تنها اصل به عذاب انداختن مصیبت‌زدگان برای پذیرایی، نامشروع است. ثانیاً: خود همین «عرفی شدن» غالباً موجب ایجاد فشار بر تنگدستان می­شود. و چه بسا، بدون رغبت، و تنها، از جبر «غصب­الحیا»، ناچارند کمکی کنند. و قبلاً در بحث «هدیه»، راجع به حرام بودن قبول این انفاق­ها، بحث کرده­ایم.

۳ـ اگر برای دیدار خصوصی، به جایی می­روید، به شرطی بر سفره حاضر شوید که: یک­ـ اگر مستخدمانِ خانگی، هستند، آنها هم، به حسب تناسب جمع ـ : زنانه یا مردانه یا «جمیعاً»ـ با شما غذا بخورند، و با حضور یکجای تمام اهل خانه، و همه مانند هم. دوـ اگر همسایه­ی فقیر دارند، خصوصاً در دهات، یا اصلاً «بودار» نپزند؛ یا در فرض توانستن، سهم کافی همسایه­های مستمند را هم تأمین کنند. و در هر حال، خوردن همان لبنیّات و موادّ عمومیِ مقدور در زندگی فقرا، بهتر است. و اگر برای غیر دیدار خصوصی رفتید، در خانه­ی کسی، اقامت نکنید؛ و به حسب شرایط، در مهمانخانه­ها یا مساجد یا سایر اماکن عمومی مناسب، یا هر جای دیگر، سکنیٰ گزینید. و باز، مواظب باشید: «معیون» ـ به معنی اعمّ ـ نخورید. در هر نوع «ولیمه­ی» به معنی شامل آن، این تذکّرها را رعایت کنید، با شرط اشرافی نبودن سفره، به حسب آنچه در سفره است، یا آنانکه بر سفره­اند، و عدم تبذیر (قبلاً گفته­ام: برای پذیرائی از مهمان، مقداری اسراف ـ نه تا حدّ اشرافیّت، و نه با ایجاد حَرَج فراوان برای اهل خانه ـ مجاز، بلکه ـ به اقتضای خصوصیّات و شرایط ـ مستحبّ است).

یادآوری این مسائل، هم برای اصلاح همه است؛ و هم برای الزام خودم، با پیش انداختن مدرک، به رعایت آن­ها، اگر در آینده، در مظانّ تعلّق این تکالیف قرار گرفتم. و اکنون شما، اگر عموماً، و با اعلام، به تعهّد این وظایف، همّت بندید، فشار و حرج عرف­شکنی، بر یک­یک­تان، کمتر می­شود. و همین نوشته هم، به چند دلیل، در تخفیف فشار، کمک می­کند.

۴ـ در دیدار اخیر جمعی از برادران، سؤال و جواب­هایی درباره­ی «اجتهاد و تقلید» و غیره، پیش آمد. همه با تعاون، و کمک­گیری از یادداشتهایی که می­نوشتند، بکوشند، تمام بحث­های آن جلسه را بنویسند؛ و پیش از گنجاندن در برنامه، برای تصحیح بفرستید.

۵ـ می­خواستم: در جواب به سؤال­هایی درباره­ی تکاليف هیأت افتاء، مطالبی بنویسم. امّا جوابی که به پرسش اخیر آنان است، برای همه کافی است.

۶ـ هر زمانی، به اشتباهات گذشته­ام، پی برده­ام (: اشتباهاتی که در دیگران اثر دارد)، تذکّر داده­ام. و اخیراً شرحی نوشتم که: به خلاف تصوّر بعضی از یاران، این کار، واجب است خصوصاً برای «از حجّیّت افتادن». یقیناً شما هم، خصوصاً آنهاتان که فعّالترید، اشتباه می‌کنید. (وگاهی من هم ـ نه از راه «غیب­دانی یا آموزش غیبی!» به آن اشتباهاتتان پی می­برم). آیا آن اندازه، قدرت ایمان دارید که: با اخلاص و با صراحت تمام، برای دیگران، خصوصاً اگر شاگردانی دارید، برای آنان، توضیح دهید تا مشمول فوزِ «الَّذینَ تابُوا، وَ أصْلَحُوا، وَ بَیَّنُوا» گردید؟ یا برای «سبک نشدن!!»، مکتوم می­دارید؟ یا به «تأویلات» می­پردازید؟! یا می­کوشید، همان اشتباهتان به همان حالت، مقبول بماند؟! درجه­ی ایمان خود و یارانتان را، با این مقیاس، خوب می­توانید بسنجید.

<!–[if !supportFootnotes]–>[1]<!–[endif]–>ـ سوره­ی مائده آیه­ی ۵۴

ـ سوره­ی احزاب آیه­ی ۳۷

ـ سوره­ی فرقان آیه­ی ۷۴

ـ اگر توضيحات اين موضوع كه: «چرا گاهي «هدايت و اضلال» و امثال اينها، به پروردگار نسبت داده مي­شود؟»، فراموش شده باشد، يادآوري كنيد تا ـ به اميد خدا ـ بعداً بنويسم.

ـ منظور اين است كه براي صاحبان عزا، نه زحمتي داشته باشد و نه خرجي.

ـ سوره­ی بقره آیه­ی ۱۶۰

دیدگاهتان را بنویسید