نامه نه

 

بسم الله الرّحمن الرّحيم

عزيزان گرامي برادران شوراي مديريّت! وَ عَلَيْكُمُ السّلامُ وَ رَحْمَة الله و بَرَكاتُهُ.

به بعضي از مسائل و سؤالهايتان در نامه­هاي پيشتر جواب داده­ام، كه شايد همان اندازه كافي باشد. اگر پس از خواندن نامه­ي پيش از اين، باز اضافه توضيحي را لازم دانستيد، يادآوري فرمائيد. عدّه­اي ديگر از ياران هم، مطالبي مطرح كرده­اند، كه به آنچه عمومي است و، قبلاً تبيين نشده، به دنبال جواب به شما، پاسخ خواهم گفت. و قبلاً اين كارتان را تحسين مي­كنم كه: سؤال­هاي مربوط به كار «هيأت قضا و افتا» را ـ كه از طرف مردم مطرح شده ـ براي آن هيأت فرستاده­ايد؛ و بعداً كه هيأت، جواب مرا لازم دانسته، براي من فرستاده است. يقيناً اگر اموري مرتبط به شما هم، به هيأت ارجاع شود، آن برادران، آن­ها را براي شما خواهند فرستاد. اين روش، هم شما ـ اعضاي دو مجموعه ـ را، به نظم بيشتر عادت مي‌دهد، و هم ساير مسلمانان را؛ و هم كارها را، برهمه، از جمله: اين برادرتان، آسان­تر مي­كند. امّا آنچه روح و ارزش همه­ي بيا و بروها، و همه­ي احوال و اعمال درون و بيرون است و؛ به همه ارزشِ «كلم طيّب» و «عمل صالح» بودن مي­دهد و، از «گم شدن» يا «وبال شدن» آن­ها، جلوگيري مي‌كند، «اخلاص در نيّت» است و بس. خداي كريم، بهره­ي همه­مان را، از اين خير محضِ زوال و وبال و پشيماني ناپذير، بيشتر گرداند. و امّا جواب:

۱ـ هرگاه يك «مسلمان نَسَبي»، شخصاً متعهّد به اسلام گردد، او را نه مانند «جديد الإسلام» مي­دانم و، نه مانند «بيعت­دار گناهكار. پس، در مورد روزه­هاي نگرفته، بهتر است: ۱ـ تا حدّي كه عادتاً مقدور است، قضاي روزه كند (نمي­گويم: واجب است)؛ ۲ـ در صورت داشتن ثروت بيش از «حدّ متوسّطِ» جامعه­اش (حد متوسّط، اكنون، تخميني است)، براي هر روز روزه­ي گذشته، فقط يك بار (بدون تكرار)، معادل خرج متوسّط غذاي يك روزش ـ با نرخ زمان حال ـ فديه بدهد. اگر آن اندازه، ثروت نداشت، تكليفي ندارد. امّا «مسلمان شخصي» اگر روزه بدهكار باشد، واجب است قضا كند؛ و در صورت داشتن ثروت مورد بحث، فديه­ي هر روزش، به تعداد سال‌هايي كه توانائيِ قضا را داشته و، عذري هم نداشته، تكرار مي‌شود. و اگر چنان ثروتي نداشت، براي هر روز از هر سالِ دور يا نزديك، فقطّ يك­بار، فديه تعلّق مي­گيرد. و در هر صورت، فديه بر «ذمّه» است و؛ به حسب امكانات، و پس از احتساب مخارج متوّسط يك سال، و بدهي­ها، تأديه مي­شود.

۲ـ خوانندگي ترانه (: ورده­پل به كوردیِ) يا آواز (: هوُره و حه‌يران و مه­قام يا به­يت­و باوی خوُمان) (و يا: قرآن) با شرط عامّ آن، كه حذر از احوال و الفاظ زيانبار براي ذهنيّات و قلبيّات و غرايز است، اگر تفنّني محض باشد ـ نه اكتسابي ـ بي­اشكال است (با احتمال «مطلوب بودن» در بعضي احوال). امّا ارتزاق با آن را جايز نمي­دانم (اگر ضوابط ارزشي «مكاسب» را در اختيار داريد، به آن مراجعه كنيد. وإلّا بنويسيد تا باز شرح دهم).

۳ـ با تفسيري كه از آيه­ي ۶۱ سوره­ي مبارك نور دارم، جمع­ شدن ذكور و إناثِ با روابط خانوادگي و دوستيِ در آن آيه، و بر يك سفره نشستن آنان با رعايت موازين فقهي و اخلاقيِ «عفاف»، جايز است. امّا اين جواز، براي همان كسان مذكور در آيه است، نه غير آنان. پس، اگر عكس گرفتن از آن مجالس براي خود آن اشخاص باشد، بي­اشكال است. امّا جائز نیست به دست دیگران برسد (به نظر من، حكم اصليِ «عكس» در آينه يا تلويزيون يا بر اشياء، همان حكم «عَيْن» است. چون اصل علّت، در هر دو جريان دارد).

۴ـ مي­دانيد كه: در زبان و در عرف عامّ كردي، معني «رقص»، جدا است از «هه­ لُ په­ رُكيُ». رقص، تنها براي غير آن صورت­هايي كه در عرف كردي، مرسوم است، يا شبيه آن است، اطلاق مي­شود. و اگر به كسي كه «هه­لُپه­رُكيُ» مي­كند، بگويند: «رقص مي­كند» در عرف ما به وي اهانت كرده­اند. و اين تمييز هم، درست و بجا است. زيرا خود « هه­ لُپه­ رُكيُ»، «تفريحي ورزشيِ» سنگين است كه معمولاً با حركات جلف و پست، يا تحريك كننده­ي منفی غرائز نيست. امّا «رقص­ها» غالباً يا پست­اند يا مفسد. پس، من تنها درباره­ي حكم «هه‌لُپه‌رُكيُ» كه با صورت­هاي آن آشنا هستم ـ و لابدّ، مورد نظر شما هم همان است، امّا به اشتباه، كلمه­ي «رقص» را به­كار برده­ايدـ مي‌توانم جواب دهم: الف­ـ هه­لُپه­رُكیُ­ی زنان با هم، يا مردان با هم، در مجالس خاصّ هر كدام مباح است. [يادم مي­آيد: ده­ها سال قبل، در دهي از دهات مريوان، به مناسبت جشن فارغ­التّحصيلي چند نفر «فه‌قيُ»، بساط هه ­لُپه­ رُكيُ گرم بود؛ و معمولاً ريش سفيدان، وحتّي علماي محترم هم ـ مثلاً: مرحوم ملّا باقر بالك ـ شركت مي‌كردند. و اين، نمونه­اي بود از درست فهمي‌هاي منطقه­ي مريوان، كه سابقاً اكثر ده­هاي آن، داراي مدرسه­ي ديني بود، با روابطي بسيار گرم و باصفا، ميان همه با همديگر. (تعريف برنامه­ ي سالانه­ي «شاو وه‌زيِری فه ­قيُ گه­ ل» بماند براي فرصتي ديگر)] ب­ـ هه­ لُپه ­رُكيُ­ی زن و مرد محرم با هم، به دليل تماسّ غيرمأذون جائز نيست؛ مگر تنها در«دو ده­سمالُه» يا «په­نجه هه­لُپيُك»، كه در آنها، تماسّ­هاي ناپسند دست و بدن، پيش نمي­آيد.

متن کامل

دیدگاهتان را بنویسید