بسم الله الرحمن الرحیم
احمد مفتی زاده، متفکّر وبیدارگر عصر حاضر، فرزند مولانا محمود مفتی، فرزند علاّمه ملا عبدالله، فرزند ملا محمود دشهای، به سال ۱۳۱۲ ﻫ.ش، در سنندج دیده به جهان گشود. در سن نوجوانی علوم اسلامی متداول آن زمان را در کردستان ایران و عراق در مدّتی کمتر از چهار سال، به برکت فهم استثنایی و نبوغ فوق العادهاش به پایان رسانید. تسلّط و احاطهی علمی و قدرت بیان در بحثهای مختلف، از او مجتهدی کم نظیر و فیلسوفی ممتاز ساخته بود تا جایی که در سن هجده سالگی در مشهورترین مدرسهی دینی کردستان یعنی مسجد دارالاحسان سنندج، به جای پدر بزرگوارش، در عالی ترین سطوح به تدریس مشغول شد و تشنگان و طالبان تفسیر، فقه، اصول و کلام را از علم خویش سیراب نمود.
علاّمه مفتی زاده هیچ گاه دفاع از حقوق مردم ستم دیده و غارت شدهی منطقهی خود و سایر نقاط دیگر از جمله فلسطین را ازیاد نبرد و هم زمان با تدریس، با برپایی مجالس سخنرانی، به بیداری مردم پرداخت.
در سال ۱۳۳۷ ﻫ.ش، به تهران رفت و در بخش کردی رادیو ایران شروع به کار کرد. در این ایام که کمتر از بیست و پنج سال داشت، به جای پدرش وظیفهی تدریس را در دانشگاه تهران به عهده گرفت و از این روی، آوازهی علم و معرفت و تواناییهای خدادادش محافل علمی، سیاسی و اجتماعی روزگار خویش را فراگرفت.
در همان سالها همراه با تنی چند از صاحب نظران زبان و ادبیات کردی، اقدام به چاپ روزنامهی کردستان نمود و در سال ۱۳۴۲ ﻫ.ش، به دلیل عضویت در حزب دمکرات کردستان ایران، دستگیر و روانهی زندان شد. دوران زندان آغاز تحوّل و انسجام در افکار و اندیشهی کاکه احمد مفتی زاده به شمار میرود. در آنجا بود که مشیّت خاصّ الهی بر این تعلّق گرفت که از او شخصیتی ممتاز و هدایت یافته بسازد تا بتواند با تحمّل آزارها و سختیهای طاقت فرسا، پردهی اوهام و خرافات را از چهرهی دین حقیقی کنار زند و ابرهای تیره و تار جهل، زر، زور و تزویر را از آسمان حیات دینی و فکری ملّتهای مسلمان بزداید و خورشید تابناک رسالت محمّدی (ص) را بار دیگر به عالمیان بنمایاند. وی خود در این باره چنین میگوید:
کز آن یک جهان فهم آموختم |
در آن جا یکی درس آموختم |
به صدها رموز نهان آشنا |
شدم زان به وضع جهان آشنا |
فریبنده ی مـردم ساده کیست |
بفهمیدم امراض این نسل چیست |
پس از مرخصی از زندان در سال ۱۳۴۳ ﻫ.ش، به سنندج بازگشت و سالهای طولانی را در سختترین شرایط و در محاصرهی شدید سیاسی و اقتصادی به سر بُرد؛ به طوری که از تهیّهی حداقل مایحتاج خانواده و تأمین کمترین خواستهی تنها پسر خردسالش عاجز بود. در چنین شرایطی و با این همه فشار و سختی، بی اعتنایی و مقاومتش در برابر ساواک و وعدههای فریبندهاش، شخصیت او را در جامعه صد چندان موجّه و قابل اعتماد ساخته بود.
مدّتی بعد برای معالجهی همسر فداکارش به تهران عزیمت کرد که بعد از چندی اقامت در آن جا و پس از فوت همسر، برای همیشه به دیار خود، سنندج، مراجعت نمود. در سال۱۳۵۶ ﻫ.ش، با تأسیس مدرسهی قرآن ـ که بعدها به مکتب قرآن تغییر نام یافت ـ ابتدا در مریوان و سنندج و پس از آن در دیگر شهرهای کرد نشین، حرکت دینی را به صورتی جامع ادامه داد.
کاکه احمد مفتی زاده استراتژی حرکت دینی خود را بر مبنای قرآن و سنّت حضرت محمّد(ص)، مطابق نسخهی أوّل آن در مکتب قرآن جاری نمود تا از این طریق مردم را با حقیقت دین آشنا کند و قرآن را به میان مسلمانان بیگانه از آن، بازگرداند.
با شروع انقلاب مردم ایران، به منظور هم جهت نمودن اهل سنّت ایران با انقلاب و همچنین جلوگیری از ایجاد تفرقه میان صفوف مبارزات مردم، کار اصلی خود را موقتاً تعطیل کرد و تا پیروزی انقلاب در سال ۱۳۵۷ ﻫ.ش، رهبری اهل سنّت را در این مبارزات به عهده گرفت. چند ماه پس از پیروزی انقلاب و عبور از این گذرگاه ضرورت، از صحنهی سیاست حاکم بر ایران کناره گیری کرد و به کار اصلی خویش در مکتب قرآن پرداخت. در سال ۱۳۵۸ ﻫ.ش، به سبب جلوگیری از برادر کشی و همچنین اعتراض به تحمیل جنگ و خونریزی در کردستان، به کرماشان هجرت کرد و پس از مدتی به تهران رفت. سرانجام در سال ۱۳۶۱ ﻫ.ش، در تهران از جانب حکومت وقت زندانی شد و پس از ده سال تحمّل سخت ترین شرایط زندان، با تنی رنجور و بیمار مرخص شد که سـه ماه پس از بستری شدن در بیمارستان آسیا در تهران و انجام یک عمل جراحی، در روز سـه شنبه بیستم بهمن ماه سال ۱۳۷۱ ﻫ.ش، روح باعظمتش زندان تن را رها کرد و به دیدار معبود شتافت. پیکر پاک او پس از انتقال به زادگاهش، باتکریم و احترام فراوان، در میان حزن و اندوه دهها هزار نفر تشییع و به خاک سپرده شد. یاد و نامش همیشه زنده و راهش همواره پر رهرو باد.
اکنون مکتب قرآن، پس از رحلت کاکه احمد مفتی زاده، با مدد الهی و با پشتوانهی شخصیت استثنایی رهبر خود به عنوان شاهد و نمونهی عینی دین در دوران معاصر و نیز استمرار برنامه و شیوهی مورد نظر ایشان در کار دعوت، توانسته است به راه خود ادامه دهد. مکتب قرآن در این مرحله که مرحلهی سوم از مراحل رهبری حرکت دینی به شمار میرود، با توجه به آیهی: ﴿وَ أَمرُهُم شُورَی بَینَهُم﴾، با نظام شورایی اداره میشود که اعضای آن با اتّفاق یا اکثریت آرای پیروان انتخاب میشوند. تصمیمات شوری، متناسب با اوائل مرحلهی دعوت، بر مبنای برداشت کاکه احمد مفتی زاده از کتاب و سنّت اتخاذ میشود و تبعیت از آن، به منظور حفظ یکپارچگی و وحدت این شبه امّت و همچنین جلوگیری از ایجاد تفرقه در میان آنان، بر کلّیهی پیروان واجب است.
وظیفهی پیروان مکتب قرآن در اوائل مرحلهی دعوت، تزکیه ی خود و دعوت و هدایت دیگران است بدون فعالیتهای سیاسی. بدیهی است که زمان رسیدن به فعالیت و بروزهای وسیع اجتماعی و سیاسی، به میزان کسب موفقیت در این مرحله بستگی دارد.
شورای مدیریت مکتب قرآن