آیا خداوند پیامبرانش را فقط در خاورمیانه فرستاده است؟
چرا در ادیان خارج از این منطقه نامی از نوح، ابراهیم و . . . برده نشده است؟
چرا باید بندگانش را دسته دسته ( الذین ءامنوا والصائبین والنصاری و . . .)کند؟ از قومی بدگویی کند (مانند بنی اسرائیل): لتفسدنّ فی الأرض و ادیان مختلف را به جان هم بیاندازد؟
اکنون به همان نتیجهای رسیدهام که دکتر سروش گفتهاند:
«قرآن صد در صد کلام خدا نیست اما بعضی آیات الهام اوست همچنانکه به دیگران هم الهام کرده اما در مورد حضرت محمد- درود خدا بر او باد- در حدّ اعلی آن».
چرا به شبهههایی که به قرآن وارد میشود پاسخ نمیگویید؟
آیا شهاب سنگها برای دفع شیطانهایی که میخواهند استراق سمع کنند فرستاده میشود؟
آیا خداوند ابتدا استخوان جنین را خلق میکند سپس روی آن گوشت میکشد؟
سؤال شما شامل بخشهای متعدد است، پاسخها به ترتیب:
الف- خیر، از آیات قرآن فهم میشود که هیچ امتی نیست مگر اینکه رسولی برایش فرستاده شده.
ب: اگر قرآن را مطالعه کنید خطاب به رسول خدا میفرماید که ما از بعضی از انبیاء نام بردهایم و برخی را هم نگفتهایم، دلیل عدم ذکر نام سایر پیغمبران مرتبط نبودن، منطقهی جغرافیایی و نبودن پیوندهای اجتماعی و تاریخی میان مناطق آنها و منطقهي خاورمیانهی امروزیست.
ج: نمونههائی از پیروان مقطعی انبیا که در قرآن از آنان سخن به میان میآید برای یادآوری و پند گرفتن است. اساساً بکار بردن واژهي ادیان مختلف اشتباه است. آنچه در نزد خداست و شفای جان انسانها از آدم تا خاتم، یک مجموعه قانونمند است که به مقتضای شرایط و میزان رشد انسانها گوشههائی از آن به تدریج در اختیار بشر قرار گرفته. مانند طرح تدریجی علمی همچون فیزیک برای یک دانشآموز تا رسیدن به مراحل کاملتر فهم.
د: آنچه دانشمند محترم جناب دکتر سروش گفتهاند که اشاره به عظمت مقام رسولان و بالاخص رسول اکرم اسلام دارد و نقش مهم و حیاتیشان در رساندن پیام الهی به گوش دل بندگان نیازمندش، صحیح است، اما نتیجهگیری ایشان یعنی دخالت انبیا در قالب یا محتوای وحی، اشتباه است و اتفاقاً تمثیل بسیار زيباي ایشان در مود مشابهت الهام شاعران با وحی پیامبران خود راهگشای قضیه است در سطوح عالی الهام شاعرانه، شاعر هیچ نقشی برای خود قائل نمیشود و آنچه را که میگوید – هم از لحاظ محتوی و هم از نظر قالب – به منبع الهام نسبت میدهد بهمین دلیل است که حافظ میگوید:
در پس آینه طوطی صفتم داشتهاند آنچه استاد ازل گفت بگو میگویم
حال در مرتبهای بسیار بالاتر از آن، روشن است که باید قالب و محتوای کلام الهی بدون دخالت رسولان بدست مخاطبان نیازمند برسد.
ه: آنچه در قرآن راجع به مسائل مهم هستی از قبیل توحید، معاد و آخرت، خلقت هستی و انسان، ذات و صفات خداوند، و . . . آمده کاملاً از متشابهات است که فهم بعضی از آنها بتدریج و با تکامل نسبی علم انسان حاصل میشود و تفاوت اساسی انسانهای مؤمن به دین الهی با دیگران ایمان به غیب است، در یک جمله غیب: یعنی تمام آنچه از حقایق هستی که برای انسان ناشناخته است یا سادهتر بگوئیم یعنی باور به نادانی و نقصان دانش بشری در هر زمان، بسیاری از حقایقی که بصورت سمبلیک یا متشابه در قرآن از آنها سخن رفته برای بشر هنوز ناشناخته است، اما به کمک تحقق یافتن شناخت از بعضی از آنها درگذر زمان، ایمان انسان به آنها نیز تقویت میشود. متأسفانه در طول تاریخ از آنهائی که به نسبت زمان خود دانشمند به حساب میآمدهاند، بودهاند کسانی که با تکیه بر علم ناقص خویش، به مخالفت با این موارد متشابه برخاستهاند، به عنوان نمونه میتوانید به مخالفتهای «ابن راوندی» با دو مطلب متشابه در قرآن (کلام خدا) و حدیث (کلام رسول خدا) توجه کنید و به بطلان آن مخالفتها و اثبات علمی بودن آن دو مورد پیبرید. بطور خلاصه «ابن راوندی» برای اثبات بیسواد بودن رسول خدا ، آیات اول سورهی قیامت – که در آن با تأکید بر بازسازی انسان، میفرماید نه تنها استخوانهایش را جمعآوری میکنیم، بلکه سرانگشتانش را نیز باز خواهیم ساخت. و نیز حدیثی از پیامبر اسلام را –که سفارش به کوتاه کردن ناخنها میفرماید تا شیاطین زیر آنها لانه نکنند- به سخره میگیرد و برای اثبات بطلان این مسأله بر علم ناقص خود تکیه میکند. پیشرفت علمی بشر و کشف اثر انگشت و میکروب، راز کلام سمبلیک خدا و رسول را آشکار و حقانیتش را ثابت میکند.
متأسفانه امروزه نیز بشر دچار همان توهم است و دانش خود را گاهی مطلق میبیند و میپندارد آنچه را او نمیداند وجود ندارد. این سخن علمی نیست. علم تنها میتواند نسبت به دانستهها قضاوت کند و در برابر مجهولات ساکت است. بنابراین با چه استدلالی دانشمندان میتوانند وجود موجودی به نام «جن» را رد کنند؟ و مطالبی را که هنوز رازهای کشف نشدهي فراوانی در آنهاست نفی نمایند؟ قرآن به شیرینترین بیان در تأویل متشابهات میگوید که راسخان در علم،-یعنی آنانکه ضمن داشتن بهرهي کافی از دانش در هر زمان به متدلوژی علمی آگاه و پایبندند- باور دارند که این آیات نیز مانند محکمات- چه آنها که از اول محکم بودهاند و چه آنها که بعد از پیشرفت علوم و رفع تشابه محکم شدهاند – از جانب خداست و به حقانیتش ایمان دارند. بنابراین در مورد استراق سمع اجنه و شهاب سنگها و. . . موضعی همانند «ابن راوندی» گرفتن بعد از تجارب فراوان-که به یکی از آنها اشاره- عاقلانه نیست.
و: در مورد تحولاتی که برای جنین در رحم از انعقاد نطفه پیش میآید. این نیز از معجزات قرآن است که علمی بودن آن بعد از قرنها ثابت شده است. برای نمونه به اظهارات دکتر«مارشال جانسون» استاد آناتومی و بیولوژی دانشگاه «توماس جفرسون» و دکتر «جرالد سی گورینجر» استاد جنین شناسی در بخش بیولوژی دانشکدۀ پزشکی دانشگاه «جرج تاون» مراجعه فرمائید. ( به کجا مراجعه کنم؟!!!)
امٌا همانگونه که اشاره شد، قرآن کتابی در زمینهی علوم تجربی یا ریاضی و . . . نیست و اگر مطالبی را به ندرت و بصورت گذرا در این زمینهها پیش میکشد برای آنست که پس از قرنها و روشن شدن آن مفاهیم، ایمان به منبع الهی و در نتیجه حقانیتش پایدارتر شود. فراموش نکنیم قرآن مرجعی برای بهتر شناختن و یافتن روش درمانِ دردهای درونی انسان است.