ابوبکر صدیق (رض)

بسم الله الرّحمن الرّحیم

 

« برگی از مناقب بزرگان» کاری است از طرف شورای مدیریت مکتب قرآن، که إن شاء الله أدای دَینی باشد نسبت به آنانی که مستقیم و غیر مستقیم در هدایت و علاقه ی ما به دین إلهی نقش داشته اند تا از ناسپاسان نعمت خداوند متعال نباشیم و نیز قلوبمان با یاد سیره ی آن بزرگان آبیاری شود.  طبیعتاً منشأ این خیر و برکت، رسول نور ورحمت – صلّی الله علیه وسلّم- است و بزرگترین نتیجه ی کار ایشان تربیت شاگردانی است که ممدوح خداوند تبارک و تعالی می باشند و بنا بر نصّ صریح قرآن مجید: بهترین امّت در طول تاریخ می باشند « کُنتم خَیرَ اُمّةٍ اُخرجَت لِلنّاسِ … آل عمران ۱۱۰» و نیز ملبّس به خلعت رضوان إلهی هستند « … رَضِی اللهُ عَنهُم وَ رَضُوا عنهُ … توبه ۱۰۰» وبَدیهی است که از شاگرد اوّل مکتب رسول – ص – آغاز کنیم، و لحظه ایی با تمام وجود در خدمت أتقای امّت باشیم.

« برگی از مناقب بزرگان » 1

تصدیق رسول – ص – توسط صدّیق – رض –

۱۸ ماه قبل از هجرت

 

در مکه غوغاست، در یک طرف سران قریش سرمست از پیروزیی که در چند روز آینده نصیبشان می گردد، و در مقابل عده ای از تازه مسلمانان چنان احساس حقارت می کنند که منجر به ارتدادشان از اسلام می گردد.

ابوجهل پیشاپیش کفار قریش به منزل مردی می رود که مطمئن است با شنیدن ادعای جدید محمد – ص – دست از پیرویش بر می دارد، و ضربه ای اساسی به اسلام وارد خواهد شد؛ مردی که بسیاری از یاران رسول به وسیله ی او ایمان آورده اند، مردی است که محمد درباره اش گفته است، به هر کس که اسلام را عرضه کردم، مدتی تأمل وتأخیر داشت، جز ابوبکر. آری ابوجهل نیز آرزوی ارتداد ابوبکر را در سر می پروراند. چرا که با هیچ علم و منطق آن دوران سازگار نیست که کسی یک شبه از مسجدالحرام به مسجدالاقصی ( إسراء ) و از آنجا نیز به آسمانها عروج کند ( معراج ) و فوراً به مکه باز گردد.

این ادعای  عجیب در فتره ایی مطرح می گردد که مردم شهر به شدت داعی را تکذیب می کنند، با هیچ یک از محاسبات و معیارهای سیاسی و جامعه شناسی سازگار نیست که باز شوکی به جامعه وارد شود  که اذهان اصلاً با آن آشنایی ندارند ونتیجه ایی جز فاصله گرفتن بیشتر مردم دربر نخواهد داشت – اما ابتلاء برای تمحیص صفوف جزء سنت های رایج علیم خبیر است – پس بدون دلیل نیست که ابوجهل دل به ارتداد نزدیکترین یار محمد  خوش کند – کسی که ثروت و زندگیش را به پای محمد ریخته است – او نیز از این قاعده مستثنی نیست که تحت تأثیر استهزای جامعه  قرار گیرد و به آیین قبلیش باز گردد.

سراسیمه به منزل ابوبکر می رسند طق الباب می کنند و ابوبکر در را باز می کند چهره ی بشاش کفار مکه را می بیند، با تعجب از آنان می پرسد شما و منزل من! ابوجهل دیگر طاقت انتظار برای پیروزی ندارد و فریاد می زند: ابابکر آیا می دانی که دوستت ( محمد) چه ادعایی کرده است؟ ابوبکر- آن اتقای امت- آرام می گوید: رسول خدا چه فرموده است؟ ابوجهل بی درنگ با عصبانیت فریاد می زند: محمد می گوید دیشب از مسجدالحرام به مسجد الاقصی و از آنجا به آسمانها رفته ام و … .

 یار غار رسول فوراً در پاسخ به دانشمند و ابوالحکم قریش ( ابوجهل ) جمله ایی را می گوید که سرمشقی است برای تمام آزادمردان صادق : « إن کان قال فقد صدق، إنی لاُصدقه علی أبعد من ذلک » " اگر رسول الله  می گوید حتما راست است ، من بالاتر از آن را تصدیق می کنم " سران کفر باز هم در مقابل ایمان صدیق سر تسلیم فرود آورده ونا امیدانه و دست خالی برمی گردند. از آن روز ابوبکر به لقب صدّیق مزیّن گردید.

آری پس از حدود ۱۵ قرن از آن واقعه ی تاریخی، موضع صدّیق امّت، مَثل و اسطوره ایی است برای علما و حکما وعرفا و شعرا و… .

سلام و رحمت و برکات الهی بر شاگرد اوّل مکتب رسول – ص – آنکه مفاهیم سخاوت، صداقت، تقوا و شهامت را با عملکرد خود ارتقا بخشید.                                                                  

                                                                                                                    آذرماه ۹۴