لطفاً فرق بین مشرک و کافر را توضیح دهید.

 

جواب : برای یافتن پاسخ این پرسش ابتدا باید تعریف برخی از مفاهیم اساسی مطرح در فلسفه ی دین (علم کلام ) را از دیدگاه کاکه احمد مفتی زاده ارائه کنیم، مفاهیمی مانند: ایمان، کفر، نفاق، فَتره، توحید، شرک و … . با شناخت این مقولات به جواب پرسش خواهیم رسید.

ایمان، خصلتی روان شناختی (قلبی ) است که به طور خلاصه عبارت است از : حق دوستی، حق خواهی و حق طلبی درهر درجه ای و به هر میزان؛ مانند سایرخصلت های انسانی، ایمان نیز ذومراتب است، از پایین ترین درجات حق دوستی، تاعالی ترین مراحل حق طلبی و فداکاری همه جانبه در راه حق.

انسانِ دارای ایمان را مؤمن گویند.

نقطه ی مقابل ایمان، کفر است. کفر نیز همانند ایمان خصلتی قلبی است، و به طور خلاصه- بعد از تشخیص درستی حق- عبارت است از : دوست نداشتن آن، وحق گریزی و حق ستیزی در هر درجه ای و به هر میزان. انسانی که خصلت کفر، تمام قلب او را گرفته و هیچ اثری از ایمان در وی نمانده باشد، کافر نامیده می شود.

ازتعریف این دو مقوله متوجّه می شویم که ایمان و کفر، تا مرحله ی شناخت (درک ذهنی) مشترکند. یعنی مؤمن و کافر هردو به یک اندازه حق را می شناسند، و هردو آگاهانه در مقابل آن موضع می گیرند، مؤمن حق را کاملاً می پذیرد و در برابرآن تسلیم است و کافر حق را کاملاً انکار می کند و درمقابل آن می ایستد.

با این توضیحات متوجّه می شویم که نقیض ایمان، کفراست و نقیض مؤمن، کافر.

اشتباه خودخواهانه وتمامیّت طلبانه ایی که پیروان شریعت های مختلف، هزاران سال است مرتکب شده و می شوند، این است که: هم کیشان خودرا مؤمن ودیگران را کافر خوانده اند. قرآن همانند سایر منابع وحیانی، به این پندار خودبینانه خط بطلان می کشد ودر آیات متعدّد پیروان شرایع مختلف را به شرط اخلاص و عمل صالح رستگار می داند، ضمناً هرکسی را هم به صرف مسلمان بودن، مؤمن به حساب نمی آورد.

« قالت الأعرابُ ءامنّا قُل لم تُؤمِنوا و لکِن قولوا أسلمنا وَلمّا یَدخُل الإیمانُ فی قُلوبِکُم …» " حُجُرات ۱۴ "

آنچه تاکنون درباره ی ایمان وکفر گفته شد، مربوط به «ایمان مطلق » و«کفر مطلق » است . حال اگر شناخت در مورد مفاهیم اساسیِ وجود، هستی، جهان وانسان در چهار چوب شریعتی توحیدی شکل بگیرد وفردی متوجّه شود که خالق انسان وهستی، خدای واحد است (توحید) واین خالقِ توانایِ مهربان، برای هدایت انسان ها پیامبران را فرستاده است (نبوّت ) ودرنهایت، بازگشت انسان ها پس از زندگی موقت بسوی اوست (معاد)، چنین فردی مُوحّد و ایمان او، ایمان توحیدی است.

درمقابل مُوحّد، وصف مُشرک را داریم، ممکن است فردی در مرحله ی شناخت ذهنی، توحید را فهمیده و درستی آن را دریافته باشد، اما به علل گوناگون، آن را انکار و غیر خدارا شریک خدا قرار داده یا اساساً خدا را انکار وغیر خدا را پرستش نماید، چنین مشرکی که آگاهانه توحید را انکار می کند و شرک می ورزد، «مشرکِ کافر» است. اما بسیاری از انسان ها به دلایل و علل گوناگون، صفات إلهی را برای غیر خدا قائل می شوند، این افراد، خالصانه واز روی شناختِ ناقص، یا غیر خدارا می پرستند- مانند بت پرستان، ستاره پرستان، خداناباوران ( مُلحدان)- یا می پندارند یکتاپرستند، اما اعتقاداتشان آلوده به اشکال گوناگون شرک است، مانند پیروان مخلص انبیاء که به دلیل شناخت اشتباه، به پیامبرشان یا بزرگان دینشان، صفات إلهی می دهند و اوصاف خدایی برایشان قائل می شوند.

همه ی این مشرکان مخلص، مشرکند، اما به هیچ وجه کافر نیستند، بلکه بسته به میزان همراهیشان با آنچه که حق می پندارند، از درجات مختلف ایمان برخوردارند.

باتوجّه به تعاریف و استدلالهای فوق که کاکه احمد مفتی زاده همه را از کتاب وسنّت برگرفته است، برای اوّلین بار در تاریخ اندیشه ی دینی، تعابیری مانند: « بُت پرست مؤمن» و «مُلحِد مؤمن» را عرضه می کند وبه کار می برد.

در پرتو این اندیشه ی والا و این مفاهیم روشنگر، به عنوان نمونه می توان دریافت آنجا که "مولانا اقبال لاهوری" در وصف " کارل مارکس "(بنیان گذار فلسفه ی مارکسیسم)، می فرماید:

 صاحب سرمایه از نسلِ خلیل

یعنی آن پیغمبرِ بی جبرئیل

باطل وحق، در کلامش مُضمراست

قلب او مؤمن، دِماغش کافر است

درست آن است که گفته شود: قلبِ او مؤمن، دماغش مُلحداست. زیرا این متفکر و فیلسوف انسان دوست، دارای قلبی مؤمن اما اندیشه ایی خداناباور( ملحد) است و بنابراین« ملحدمؤمن» به حساب می آید.

به طورخلاصه، نتیجه می گیریم: هرکافری حتماً مشرک هم هست، اما هر مشرکی لزوماً کافر نیست، و بسیاری از مشرکین کافر نیستند، بلکه به درجات مختلف، مؤمن محسوب می شوند، وبه دلیل اخلاص در نیّت، در پیشگاه خداوندِ غفورِ رحیم، کارهای نیکشان پاداش دارد.

برای روشن تر شدن این موضوعات اساسی که تأثیر مستقیم بر شکل گیری اندیشه وعمل انسان ها دارد و رواداری ودگر پذیری را نه به عنوان یک مصلحت، که به مثابه ی قبول یک حقیقت در روان فرد ودر میان جامعه نهادینه می کند، مراجعه به آثار ارزشمند کاکه احمد مفتی زاده مانند رساله ی « ایمان و کفر» بسیار مفید خواهد بود.