به نام خدا
مقدمه
آنچه پیش روی شماست، ترجمهای از یک پرسش و پاسخ است که تاریخ آن به آذر ماه سال۱۳۷۱برمیگردد. درآن زمان کاک احمد ماههای آخر زندان و زندگی مبارکش را میگذراند. در ملاقاتی که دست میدهد، پرسشی دربارهي ايمان و كفر مطرح میشود و ايشان با توجّه به محدودیّتهای مختلف پاسخ مختصری را بیان میکند.
خوشبختانه اصل پرسش و پاسخ که به زبان کردی است، به صورت تصویری ضبط شده است و به دلیل اهمیّت موضوع، در سال ۱۳۸۴ سی دی(CD ) آن پخش و در اختیار عموم قرار گرفته است.
اینک به یاری خدا ترجمهی فارسی آن در قالبی نوشتاری به مخاطبین فارسی زبان عرضه میگردد. باشد تا جرعهای از دریای ژرف معرفت دینی کاکه احمد مفتیزاده ـ که به تعبیر خود وی قطراتی است برگرفته از چشمهسارهای حیاتبخشِ کتاب و سنّت ـ کامِ تشنگان جویای حقّ و حقیقت را اندکی از خشکی حاکم بر عرصه معرفت برهاند.
ایمان و کفر
سؤال: مدّتی است سؤالی برایم پیش آمده است و متأسّفانه کمتر توانستهام خدمت شما برسم و آنرا مطرح کنم؛ آن پرسش هم این است که: در نوارهای ضبط شده و صحبت های مجلسی شنیدهام که فرمودهاید: اکنون من نمی توانم در دنیا کسی را نام ببرم که بتوان عنوان «کافر» را بر او اطلاق کرد. در حالی که در دوران پیامبر(ص) و در زمان خلفای راشدین (س) جنگهای متعددی به نام جنگهای «کفر و اسلام» رخ داده است و در دوران خلافت حضرت ابوبکر(س) پس از رحلت پیامبر(ص) افراد و قبایلی از ادای زکات خودداری کردند. و همین امر باعث شد که اعلام جهاد کند تا جایی که فرمود: «حتّی اگر مرا همراهی نکنید به تنهایی وارد جنگ با آنها می شوم.» آیا این مطلب با نظر شما مغایرت ندارد؟ لطفا مسأله را تبيين فرماييد.
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
این سؤال، بخش کوچکي از موضوعی کلی، یعنی سیاست بین المللی اسلام است. در حاشیهي کتابِ«در بارهي کردستان»، کوتاه و عنوانوار، در بارهي برخی از اصول سیاست اسلام- چه سیاست داخلی چه سیاست بین المللی- توضیحاتی دادهام. البتّه توضیح هم نیست، بلکه اشارات بسیار مختصری است که اگر توضیح داده شود، بسیار مفصّل خواهد بود؛ زیرا، از زمانی که در دنیای اسلام، «حکومت شوری»را از بین بردند و حکومت استبدادیِ فردی را جایگزین آن کردند، حاکمیّتِ سیاستِ اسلامی از بین رفت. البتّه منظور این نیست که به طور کلّی از میان رفت؛ بلکه مبانی حکومتیِ حکومتها، بر اساس سیاست اسلامی نبود. خود حکومت استبدادی و همفکرانش گرچه گاه گاهی موافق اسلام بودند، ولی هر طور که می خواستند- ولو مخالف با اسلام- حکومت می کردند؛ چون سرشت و مصلحت حکومتهای استبدادی چنین است.
آری! به دلیل از بین رفتن حکومت شورائی اسلام، میبینیم که هر چند در بارهي برخی از موضوعات فقهی، خیلی مفصّل و مبسوط سخن رفته است؛ امّا موضوع سیاست اسلامی، بسیار مُجمل و مختصر مورد بررسی قرار گرفته است؛ و اگر گاهگاهی عملاً یا قولاً مسائلی در این زمینه پیش آمده باشد، غالباً از همدیگر منقطع و گسستهاند و آنهایی که صد در صد طبق ضوابط اسلامی بوده- چه داخلی، چه بین المللی ـ برای کسانی که خیلی اهل تحقیق و مطالعه نبوده و از قرآن بی اطلاع باشند، هنوز مبهم است. می بینید قیامی مبارک و با عظمت از جانب خود خاندان نور و رسالت، چون قیام حضرت حسین (س) اتفاق میافتد؛ کسی که در قرآن تتبع داشته باشد، دنبال گفته ها و نقل قولها نیفتد كه آن را مبنای تفکّر خود قرار دهد. می تواند حقیقت ماجرا را ازمجموع روايات و نقل قولها به دست آورد. اساساً روش صحیح برای خوب فهمیدن تاریخ، آن است که شخص، تابع هیچ نقلی به تنهایی نباشد؛ بلکه مجموعهي منقولات موافق و مخالف را نگاه کند، سپس به استنباط خود، قدر مشترک و یا حتّی کمتر از قدر مشترک، روح مطلبي را كه به دست ميآيد دريابد و بر مبنای آن رویداد را ارزیابی کند، چون اگر انسان بر اساس نقلهای گوناگون به ارزیابی رویدادها و حوادث تاریخی بپردازد ـ نه تنها رویداد، بلکه هر جریان عمده و عظیم تاریخی را نیز آنگونه ارزیابی کند- دچار اشتباه می شود. در اینجا فقط اشارهای بکنم؛ اين بحث، بسیار طولانی و مفصّل است و براي تجزيه و تحليل آن به زمان مناسبي نياز است. مثلاً موضوع سِیَر و روایات: آنگونه که معمولاً اهل علم در اين قرون گذشته با این دو موضوع برخورد کردهاند، آنها را به نتیجهي مطلوبی نميرساند و بسیاری اوقات دچار اشتباهاتی اساسی شدهاند. کسی که به خوبي با قرآن آشنا باشد، بزرگي خطاها و عمده بودن آنها را متوجه ميشود؛ ولی اگر طبق آن روشی که می گویم مطالعه میکردند و تحقیقات موافق و مخالف را در هرچیزي كه مربوط به آن جريان باشد، ـ مثلاً روش و سیرت خود حضرت رسولُ الله(ص) ـ انجام ميدادند نسبت به مسائل مختلف، از مجموع آن چیزها، لُب و روحی را استنباط میکردند